محل تبلیغات شما

می توانید به خوشبختی عادت کنید

دکتر جان ای شیندلر خوشبختی را این طور تعریف می کند: " کیفیتی از ذهن که اندیشه از زمان لذت می برد ". چه از نظر پزشکی و چه اخلاقی، فکر نمی کنم تعریفی از این ساده تر بتوان ارائه کرد

خوشبختی کیفیت فطری اندیشه انسان و دستگاه جسمانی است. وقتی خوشحال هستیم بهتر فکر می کنیم نتیجه کارمان بهتر می شود، حالمان بهتر و احساس سلامتی بیشتر می کنیم. اندامهای حسی ما هم بهتر کار می کند. کی کک چیف روانشناس روسی، مردم را در حالت اندیشیدن به افکار خوشایند و ناخوشایند مورد آزمایش قرار داد و متوجه شد که اشخاص وقتی در اندیشه افکار خوشایند هستند قدرت بینایی، شنوایی، بویایی و چشایی شان بهتر می شود و حس لامسه بهتری پیدا می کنند.

خوشبختی اکتسابی نیست، استحقاقی نیست. خوشبختی مساله اخلاقی نیست. به همان اندازه که گردش خون در بدن انسان با اخلاقیات رابطه دارد، خوشبختی هم دارد. اما هر دو برای سلامت و رفاه انسان ضروری هستند. خوشبختی کیفیتی از ذهن است که اندیشه از زمان لذت می برد. اگر به انتظار بنشینید تا استحقاق اندیشیدن تفکرات خوشایند را پیدا کنید، احتمالش هست که درباره بی ارزشی های خود به فکر تفکرات ناخوشایند برسید. اسپینوزا می گوید: خوشبختی پاداش تقوی نیست، خود تقوی است. "

به این نتیجه رسیده ام که یکی از علل رایج احساس خوشبخت نبودن بیماران من این است که روی آینده سرمایه گذاری می کنند. زندگی نمی کنند، از زندگی امروز خود لذت نمی برند، پیوسته منتظرند که در آینده اتفاقی بیافتد. وقتی ازدواج کنند خوشبخت خواهند شد، وقتی شغل بهتری به دست آورند به خوشبختی خواهند رسید، وقتی بچه هایشان را راهی دانشگاه کردند، و وقتی کاری را به اتمام رساندند و پیروز شدند، آنوقت است که به خوشبختی خواهند رسید. این افراد، بدون استثنا مایوس می شوند. خوشبختی یک عادت ذهنی است، یک برداشت ذهنی است. اگر آن را یاد نگیریم و همین حالا روی آن تمرین نکنیم، هرگز تجربه اش نخواهیم کرد. نمی تواند به حل مساله ای موکول شود. با حل هر مساله، مساله دیگری بروز می کند زندگی مجموعه ای از مساله هاست. اگر قرار است که خوشبخت شوید، باید خوشبخت باشید.

تصویر ذهنی و عادت های انسان با هم در ارتباط اند. با تغییر یکی از آن ها، دیگری هم خود به خود تغییر می کند. در زبان لاتین کلمه عادت از کلمه ای به مفهوم لباس پوشیدن گرفته شده است. با توجه به این مفهوم ماهیت عادت را بهتر درک می کنیم. عادت در واقع جامه ی شخصیت است، بر حسب تصادف به وجود نیامده، عادت ها قواره ی وجود انسان هستند. با تصویر ذهنی و انگاره شخصیت او سازگاری دارند. وقتی آگاهانه عادت بهتری در خود ایجاد می کنیم، تصویر ذهنی جدیدی جای عادات قدیمی را می گیرد و انگاره جدیدی را پرورش می دهد.

وقتی با بیمارانم از تغییر انگاره های عملی عادتی صحبت می کنم، وقتی به آن ها می گویم که باید انگاره های رفتاری جدید را آنقدر تمرین کنند تا به صورت خود به خود درآید، گیج و مبهوت می شوند. عادت را با اعتیاد اشتباه می گیرند. اعتیاد با جبر انجام کار همراه است، .اما عادت صرفا بازتابی است که بی نیاز از تفکر یا تصمیم گیری است. آن را به طور خود به خود انجام می دهیم.

حدود 95 درصد رفتار، احساس و واکنش های ما عادتی است. نوازنده ی پیانو برای زدن مضراب ها به تصمیم گیری نیاز ندارد. درست به همین شکل، طرز تلقی، احساسات و باورهای ما عادتی هستند.

نکته در این جاست که بر خلاف اعتیاد، عادت اصلاح شدنی است. می توانیم آن را به کلی تغییر دهیم، کافی است که تصمیم آگاهانه ای بگیریم و روی آن تمرین کنیم.

از روی عادت ابتدا لنگه کفش راست، یا لنگه کفش چپ را می پوشید. با توجه به عادتی که دارید ببینید فردا صبح کدام کفش را اول می پوشید. حالا، به طور آگاهانه تصمیم بگیرید که در 21 روز آینده عادت جدیدی را در خود ایجاد کنید. می خواهید ترتیب پوشیدن کفش را تغییر دهید و بند کفش را هم بر خلاف ترتیب گذشته ببندید. حالا، هر روز صبح که کفش را به شکل جدیدی می پوشید به یاد تغییر سایر عادات خود برآیید. مثلا در حالی که بند کفشتان را گره می زنید به خود تلقین کنید که می خواهم امروز را بهتر از گذشته آغاز کنم. بعد در تمام مدت روز آگاهانه روی نکات زیر تعمق کنید:

1 . هر چه بیشتر سعی می کنم خندان و سرحال باشم.

2 . سعی می کنم نسبت به سایرین دوستانه رفتار کنم.

3 . از مردم کمتر انتقاد می کنم! از تقصیر ها، کج روی ها، و اشتباهات آن ها می گذرم حرکاتشان را به خوبی تعبیر می کنم.

4 . حتی الامکان، طوری رفتار می کنم که گویی غیر از موفق شدن چاره دیگری نیست. خود را در قالب شخصیت مورد علاقه نگاه می کنم. سعی می کنم رفتارم با این شخصیت جدید منطبق باشد.

5 . بدبینی و منفی بافی را کنار می گذارم.

6 . دست کم روزی سه بار تمرین لبخند می کنم.

7 . بدون توجه به حوادث، هوشمندانه و با خونسردی با قضایا روبرو می شوم.

8 . از کنار حقایق منفی و بدبینی هایی که امکان تغییر آن ها را ندارم، بی تفاوت می گذرم.

ظاهرا آن قدرها هم دشوار نیست. اما به هر کدام از این توصیه ها که عادت کردید، تاثیر سازنده ای روی تصویر ذهنی خود ایجاد می کنید. تمرین را 21 روز ادامه دهید و ببینید که احساس تقصیر و گناه جایش را به اعتماد به نفس می دهد.

فصل هفتم، روانشناسی تصویر ذهنی، نوشته دکتر ماکسول مالتز، ترجمه مهدی قراچه داغی، چاپ دوم 1385، انتشارات شباهنگ

نقل به تلخیص از نویسنده وبلاگ

قصه -قصه ی فراموش کردیم

سلامتی -خودتلقینی

خواهرانه -خواهر چهارم

عادت ,کنم ,خوشبختی ,تغییر ,روی ,ها ,می کنم ,است که ,را به ,می کند ,کفش را

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها